- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
هرکه دیدست تو را گـفته که ماشاالله قامتت قامت سرو است و رُخت همچون ماه نه فقط اهل زمین بلکه رسید از ملکوت بـانـگ "لا حـول و لا قـوة الا بـاالله" حافظ از روی توگفته است جهانگیر شود هر که شد حُسن جمالش به ملاحت همراه مـادرت خیرِ نسا و پـدرت خـیرِ بشر جز خدا نیست کسی از درجاتت آگاه زور بازوی علی داری و شاهد دارم بُردهای جنگ جمل را تو به یک گوشه نگاه تو کریمی و کرامت شده نازل از تو دست از دامن لطف تو نگـردد کوتاه قلم و شاعر و دفتر همه حاجت دارند این غـزل نـذر غـریـبی تو ان شا الله
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
نام تو که بُـردم دهنم غـرق عسل شد اول قـلـمـم راهـی مـیـدان جـمـل شـد شمشیر تو برنده تر از دست اجل شد کار عـلی اینبار به تدبـیـر تو حل شد از هر طرفِ لشـکـر اگر تـیـر ببارد ایـنـبار عـلـم تکـیه به دستان تو دارد سرمشقِ عـلـمدار شدن را تو نوشتی بر سیـنـۀ ما نـام حـسن را تو نوشتی سرسبزی گلهای چمن را تو نوشتی هـم نـافـۀ آهـوی خُـتـن را تو نوشتی تو زیـنـت دامـان رسـول دو سـرایی تـو راهـبـر و راهـرو و راهـنـمـایـی خـوب است فـدایی تو باشـیـم همیشه مـشـغـول گـدایی تو بـاشـیم هـمـیـشه سرمـست و هـوایی تو باشـیم همیشه مـعـبـود خـدایی تو بـاشـیـم هـمـیـشـه ما لـقمۀ نان از سر این سفره گرفـتیم روزی خود از مادر این سفره گرفتیم تو سـیـد و سـالار جـوانـان بـهـشـتـی تو قـسمتی از لولؤ و مـرجان بهشتی داوود تـوئـی، قـاری قـرآن بـهـشـتـی یـوسف توئی و رونق کـنعان بهشتی والله که من جـز تو کس و کار ندارم هـیهـات قـدم بیتو به جـنّـت بگـذارم تـوحـیـد تـو در آیـۀ تـطـهـیـر نـیـامـد شـرح کـرمـت در دل تعـبـیر نـیـامـد ایـمـان تو در دفـتـر تـفـسـیـر نـیـامـد گـشـتـیم ولی مثل تـوئی گـیـر نـیـامد ای لرزه به اندام تو از خوف خداوند بایـد هـمه جا بر سر تو نـور بـبـارند مائـیـم گـدایی که سـر راه تو هـستـیم پـشت در میـخـانۀ تو کاسه به دستـیم این بـار سر سـفـرۀ سادات نـشـسـتیم از سـبـزی عـمّامـۀ زیـبای تو مستـیم تا نـور به اقـطـار سـمـاوات بـپـاشـیم ای کاش غـبار روی نعـلین تو باشیم سرّی که در آن نور نهان بود تو بودی نرگس به شقایق نگران بود، تو بودی زهرا نَفَس و آنچه که جان بود تو بودی تا صورت پیـوند جهان بود تو بودی ما غـیـر شـمـا عـلّـت ایـجـاد نـداریـم محکم تر از این نیست دلیلی که بیاریم حُبّت به دل خصم علی جا شدنی نیست والله که مانـنـد تو پـیـدا شـدنی نیست این بند غلامی ز دلم وا شدنی نیست تکذیب شود وعدۀ زهرا؟! شدنی نیست تا بوده چنین بوده و تا هست چنین است فردای غلامان تو فردوس برین است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
مـادر پـدرم بـاد فـدای تـو حـسن جان هـستـنـد غـبار کـف پای تو حسن جان من رو نزدم بر احـدی غیر شما چون دیدم همه هستـنـد گـدای تو حسن جان شد عاقبش خیر هر آنکس که در عالم گردید غـلامی ز سرای تو حسن جان خلـقـی نـبود روی زمین تا که بگـوید بر او نرسیده ست عطای تو حسن جان آنـقـدر گره بـاز نـمـودی که رسـولان بستـنـد دخـیـلی به عبای تو حسن جان هستـند تـمامیِ خـلایـق به صف حشر محـتاج عنایات و دعای تو حسن جان شـرمـنـدۀ زهــرای بـتـولـیـم چـرا کـه کم گـریه نـمودیـم برای تو حسن جان ما عبد تو هستیم حسن جان نظری کن من قـطرۀ ناچـیزم و تو حضرت دریا خوشحالم از اینکه شده ام غرق تو مولا یک شهـر نشـسـتـند سـر راه شـما که تـا خـوب تـمـاشـا بـنـمـایـنـد شــمـا را باید که هـمه محـو تـمـاشای تو باشـند سیمای شما بسکه کشیده ست به مـولا مـا را چه خـیالیست ز فردای قـیامت وقـتی که به شـیـعـه شـفـیـع اید شـمـاها ای وارث حـلـم و کـرم حضرت احمد از نـور شـمـا خـلـق شده جـنّـت اعـلا در شأن و مـقام تو هـمین قـدر بگـویم الـگـوی ابـوفــاضـلـی و اکـبــر لـیــلا زد دست توسل به شما حضرت عیسیِ اینگونه اگر شُهره شد و گشت مسیحا جز کرب و بلا از تو دگر هیچ نخواهم پـس اذن حـرم را بـه گـدایـت بـده آقـا مـا تـا ابــد الــدّهــر گــدای درتـانـیــم بر مـاه بنی هـاشـمـیـان نیز تو مـاهـی شاهان جهان جمله گـدایند و تو شاهی قــربـان تـو گـردم پـسـر ارشـد مــولا داری چه مقامی چه جلالی و چه جاهی از روز ازل تا به قـیـامت همگـان را تـا نــزد خـداونــد شـمـا هـادیِ راهـی ای شیر جمل، باب کرم، حضرت ارباب از کـوچه ما هـم بـگـذر گـاه به گـاهی حرف همه عشّاق تو این است حسن جان اربـاب فــدای تــو بـگــردیــم الــهــی کار مـه و خـورشـیـد کـنـد ذرّۀ ناچیز بـر او ز کـرم گـر بنـمـائـیـد نـگـاهـی شـرمـنـدۀ روی تـوأم ای مـاه دو عـالم بر شـانـۀ من هـست اگر بـار گـنـاهـی بـار گـنـهـم گـرچه زیـاد است ولیـکن در پیش تو ای کوه کرم نیست چو کاهی میسوزم از این غـم به خداوند که آقا زوّار تو هـسـتـنـد فـقـط کـفـتر چـاهی ای کـاش بـنـایـی ز بـرای تو بـسـازیم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
آئـیــنـۀ تــمـام وُجـوهـات حــیـدریسـت صلحی که کرده است خودش فتح خیبریست کاری به جز کـرم نشود دیـده از کـریـم او وارث عـلـیست، مَرامش قلندریست اسـتــاد صـبــر زیـنـب و آزادگـیِ شــاه اَبروی خود تکان بدهد شرح محشریست تـشخـیص صلح و حکمِ قـیام است با امام هرکس نشد مطیعِ ولی خصمِ داوریست یا اَیـُّهـا العـزیـز … وَ یا اَیـُّهـا الـکـریـم اوج کـرامـتی که کنی حکـم نوکریست چه ایـسـتاده و چه نـشـسته قـیامت است بیشک ُّو شبهـه معـنی تـامِ دلاوریست نام حـسـن که میشـنوم روضهها هـمان روزِدوشنبه؛ کوچۀ باریک و مادریست که تکـیـه داده است به این شـانهها ولی چـشم انـتظار آمـدن یا بن العـسکریست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای جانِ جانِ جانِ جان، کز جانِ جانان جان تری وی نیکِ نیکِ نیک ها، کز نیک ها نیکوتری کارت دمادم دلبری، از دلبران دل میبری جان میدهی دل میبری، از دلبران با دلبری مجنون همه لیلا تویی، نور دل طاها تویی مولا تویی والا تویی، هم رهگشا هم رهبری چون جلوۀ طاهاییات، چون صورت زهراییات هـمپـایۀ آقاییات، گردون نبـیـند دیگری آبی، زلالی، بادهای، چون متن قرآن سادهای آزادی و آزادهای، از جمع خوبان برتری تو روشنای خانهای، بر شمع دین پروانهای جانی و هم جانانهای، جان بخشی و جان پروری ای نخل طوبی را ثمر، وی بحر جانها را گهر شمس هُدایی یا قمر، اعجاز و لطف داوری ای جلوۀ حق در زمین، ای ماه خورشید آفرین ای مِهر تو حبل المتین، هستی به مهرت مشتری عطر تنت پیغـمبری، آرام جان حیـدری هم زمزمی هم کوثری، هم نور چشم کوثری ای معنیِ جود و کرم، ای خاندانت محترم ای با ملائک هم قدم، هم سروی و هم سروری نامت کریم ابن الکرم، خاک مسیرت محترم بیتیغ و تیر و بیحرم، کارت ز دل غارتگری ماوای تو در آسمان، مِهرت به دلها جاودان در کار جمله عاشقان، شافع به روز محشری
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای از بَـهـار، بـاغ نـگـاهـت بَـهـارتـر از فرش، عرش در قـدمت خاکسارتر شبنم ز پاکی تو، به گـلبرگها نوشت گل پیش روی توست ز هر خار، خوارتر باران کـرَم نـمود و تـرنّـمکـنان سرود کز هر چه ابر، دست تو گوهـر نثارتر شهـر مـدیـنـه با فـقـرا جمله واقـفاند آن شهر کس نداشت ز تو سفرهدارتر ایّوب دید صبر تو، بیصبر گشت و گفت چـشـم فـلـک نـدیـده ز تو بُـرد بـارتـر نامت حَسن، و لیک به هر حُسن، اَحسَنی نـاورده دست صُنع، ز تو شاهکـارتر بودی لبالب از غم و دردِ نهان، ولیک آئــیـنـهای نـبــود ز تـو بـیغــبــارتـر باشد یـکی، قـیـام حـسیـن و قـعـود تو گـشـتی پـیـاده تا که شود او سـوارتـر
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای دل دلشکستگان عاشق و مبتلای تو روح گرفته آبـرو از نفـس صفـای تو نغـمۀ عشق عاشقان زمـزمه ولای تو بود و نبود عالمی در نعم از ولای تو ای حـرم غـریب تو کعـبۀ قـلب ما حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای که علی مرتضی بوسه گرفته از لبت شانۀ ختم انبـیا گشته خـجـسته مکـبت بُردن نان بیکـسان آمده کار هر شبت لؤلؤ گوش قدسیان زمزمههای یا ربت لب بگشا بخوان بخوان بار دگر دعا،حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن روز ازل سرشته شد با غم عشق تو گلم بـقـیـع بیچـراغ تو چـراغ روشن دلم نقـل حدیث عشق تو نقـل مدام محـفـلم کـرامتی که بـندهام عـنایتی که سـائـلم مرا مران مرا مران از در خویش یا حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن مـرغ پـریـدۀ دلـم خـدا خـدا خـدا کـنـد گرد مدینه گردد تو را تو را صدا کند بلکه خـدا به مقـدمت مرا مرا فـدا کند تیغ فـلک هزار بار اگر سرم جدا کند نمیشوم نمیشوم از تو دمی جـدا حـسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای به سرشک فاطمه شسته شده مزار تو مهدی صاحب الزمان زائر بیقرار تو بهشت قرب اولیاء هماره در جوار تو از تو کسی غریب تر نبوده در دیار تو ستم کشیده روز و شب ز غیر و آشنا، حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای که به شانۀ رضا کوه بلا کشیدهای بیشتر از ستارگان زخم زبان شنیدهای زخم به زخم دل همی لحظه به لحظه دیدهای با هـمه آشنا ولی از همه دل بریـدهای هر کسی از شرارهای سوخت دل تو را حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای صلوات قـدسیان زمـزمه حکـایتت دشمن کینه توز هم شد خجل از عنایتت سینۀ هفت آسمان سفـرهای از ولایتت از چه نکرد هیچکس مثل علی حمایتت همسر بیوفای تو کشت تو را چرا حسن؟ کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن صبر تو نقش خصم را یکسره بر ملا کند صلح تو کار نهضت و قـیام کربلا کند جنگ تو نقل قدرت بازوی مرتضی کند کسی به جنگ و صلح تو چون و چرا، چرا کند؟ قعـود تو قـیام تو حکـم خـداست یا، حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن خوشا به حال آنکه شد خاک دیار عشق تو خوشا به حال آنکه جان کند نثار عشق تو تویی تویی تویی که دل گشته شرار عشق تو مـنم منم منم منم "میـثم" دار عـشق تو عنایتی که جان کنم در قدمت فـدا، حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
من آفـریـده شدم تا شوم گدای کريم عـبادتـم شـده افـتـادنِ به پـای کـریم همیشه داشت محبّت به ظرف خالی من همیشه شامل حـالم شده وفـای کریم نـوشتهاند مرا خـاک پـای آل عـلـی هـمیشه بر لب آیـات هل اتای کریم شـنـیـدهام که تـمام فـرشتـگـان خـدا زدند بوسه به دست گره گشای کریم چه نعمتی، چه عطایی، چه خوب توفیقی سپـردهاند مرا دست مجـتـبای کریم چه افـتـخـار بزرگی نـوشتـهاند مرا فــدایــیِ سـر فــرزنــد اول زهـــرا منم کسی که فقط زیر منّت حسن است تمام زندگیام از عنایت حسن است به من خدای دو عالم چه ثروتی داده است تمام دار و ندارم محبّت حسن است هزار شکر خدا را، که کار و بار من گـدایـیِ کـرمِ بـینهـایتِ حسن است هـزار شکـر شدم من غـلام اربـابی که گفتهاند مطیع ولایت حسن است شـنـیـدهام رفـع الله رایـت الـعــبـاس ولی روی سر عباس رایت حسن است حسن امام و حسن اول و حسن آخر حسن قیامت کبری، حسن، خودِ حیدر چه دست های کریمی، چه لطف بسیاری بگو به جای حسن، قـبـله وفـاداری رسیده وقـت تـلافـی آن همه ایـثـار خدا به شاه نجف داد عجب علمداری فرای روزی آن بندهای که ذکر لبش حسن حسن شده در شادی و گرفتاری بدان که ختمِ به خیر است آخر، عاقبتت اگر میان دلت، حُـبِّ مجـتـبی داری شبیه فاطمه دارد هوای دشمن و دوست همیشه چشمۀ الطاف او بُوَد جاری رسیده بر همگان بخشش و عنایت او سه بار خرج خدا شد تمام ثروت او پیمبران همه هـستند بیقـرار حسن فراتر است ز ادراک اعـتبار حسن حساب دشمن او با حسین و عباس است جهنمی است کسی که نبود یار حسن شبیه کعبه شده قـبله گـاه این عـالـم دلی که هست همیشه در اختیار حسن میان عرش، ملقب شده به مرغ بهشت کبوتری که نشسته است در جوار حسن خدا کند که فدای سرش شوم روزی خـدا کند که بیاید سرم به کار حسن نـوشـتـهانـد مرا بـنـدۀ مـرام حـسـن غـلام هـمت آنـم که شد غـلام حسن دوباره در دل من زنده گشته یاد بقیع چه گریهها که در آورده بیاراده بقیع شب ولادت آقا کسی کنارش نیست دوبـاره گـشت بلند، آه از نهاد بقـیع گذشت عمر من و چار امام بیحرمند همه غمم شده در هر امامزاده بقیع میان صحن عتیق رضا زدم فـریاد امام غائب عـالم! برس به داد بقـیع به گل نشستن آل سعود دیدنی است زمــان آمــدن قــبـلـۀ مــراد بـقــیـع بـقـیـع میزنـد از دل صدا، بـیا آقـا قـسـم به بـیکـسی مجـتـبی، بـیـا آقا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
مــاسِــوی شـد سـائـلِ دستِ کــریـم هـسـتـی ما هـست از هـستِ کـریـم نـیــمــۀ مــاه خــدا حــس مـیکـنــم بـر سـر خـود گـرمـی دست کـریـم بـر جـمـالـش مــاه هـم سـجـده کُـنَـد بسکه نـورش هست برجَسته، کریم گـر درون کــوچـهای شـد ازدحــام رو به روی خـانـه بنـشـسته، کـریم سـیـل سـائـلهـا اگـر سـویش رونـد کی شود از بـیـنوا خـستـه، کـریم؟! بر درِ بیت الحـسن دیـدم که هـست حــاتــم طــائـی تـهـیـدسـتِ کــریــم فــاش گــویــم بـیــن اســمــاء خــدا ذکر من گـردیـده پیـوسته: «کـریم» خاک پای آن کسی هـستم که هست خــاک پــا و والـه و مـسـتِ کـریـم هـفـت پـشـت مـن تــمـامـاً بـودهانـد سیـنـه چـاک و عـبـد دربستِ کـریم من که بـاشـم که دم از حـیـدر زنـم بـر عـلـی گـردیـده دلـبـستـه، کـریم گـر دل ما هـست مـجـنـون حـسیـن ایـن دل مـا را گـره بـسـتـه، کـریـم آخـــرش آن یــــار مــیآیـــد ز راه بعـد از آن دارد دو گـلـدستـه کـریم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
از بس که حُسن نام تو شد مشق جوهرم عـطـر بـقـیـع میوزد از بـاغ دفـتـرم شوق بهشت سهم بـقـیه، ز من مخـواه از گـنـدم مــزار شـمـا ســاده بــگـذرم مسکـین، یتـیم، اسیـر، همه زود آمـدند مثل هـمیشه در صف این خانه آخـرم نقش است بر کتیبۀ خلقـت هو الکـریم ثبت است بر جـریـدۀ عالم هـو الکـرم من خـواب دیـدهام پس از آبادی بقـیـع نـذر ضریـح تـوست الـنـگـوی مـادرم آنـقـدر حـلـقـه بر در این خـانه کوفـتم حــالا خـودم کـلـون قـدیـمـی این درم گفـتند سائلان که پس از تو کجا رویم گـفـتـی که این شـما و سـرای بـرادرم اینها دو واژهانـد که با هم غـریـبهاند بر صفحه چون دو خط موازی: حسن، حرم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
شکر خدا ز روز ازل سینه زن شدیم گـریـه کنـان داغ شـه بـیکـفـن شـدیـم تـا خـاک مـقـدم پـسـر فـاطـمـه شـدیـم بودیم سنگ سخت، عـقـیق یـمن شدیم سـبـط الـرسـول و آیـنـۀ کـردگـار بود با سائـل و یتـیـم و غـلامـان نـدار بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
شُغـلـم این است، گـدایی ز دیـار حسنم بعد، با حفـظ سِمَت نوکر یک بیکـفـنم خانۀ مـادریام خاک بقـیع است فـقـط مـدتی هست که تبعـیـد شدم از وطـنم همه جا و همه دَم تکیه کلامم حسن است ذکر تو مثل ستون است، به قصر سخنم شهر را مست کنم با نفسِ «جان حسنم» بوی گُل پر شده در صحن و سرای دهنم ذاتا از ریشه کـریم اند، گـدایـان کـریم بین آنان به خـدا هـیچ تر از هـیچ، منم مطـمئـنم که کسی بود، سـوا کرد مرا نظـر مـادرتـان است، اگر سیـنـه زنـم هر زمان سینه زن بزم عزای تو شدم گریه کرده ست به روی تن من پیرهنم به روی لوحِ دلم حک شده با خط درشت «من حسینی شدۀ دست امامـم حسنم» غصۀ بیحـرمیّ تو مرا کُـشت، حسن زیر خورشیدی و این شد سبب سوختنم کاش میشد که پس از مرگ، شوم خرج شما سایـبانی بشود روی مـزارت ... بـدنم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
چون عقیقی که در آغوش یمن جا دارد از ازل در دل من عشق حسن جا دارد آن قـدر عـاشـق ایـن ماهِ زبرجَد گُونَـم که به شوق رَصَدش، ترک وطن جا دارد از تماشای گُـلِ رویِ چونان یاسـمنش گر بیـابان بشـود دشت چـمن جا دارد میوزد چونکه نسیم که از طرف گیسویش رقص گلها وسط دشت و دَمَن جا دارد عطرِ پیراهن او پخش که شد در بازار هر چه ضایع بشود مُشکِ خُتن جا دارد من کـلـیمُِ الحَـسَـنم، ذات خـداوند اگـر «لَنْ تَرانی اَبَداً» گفته به من جا دارد به تمـاشـای اویـسی شدنم از عـشقـش بـنـشـیـنـنـد اگـر اهــل قَــرَن جـا دارد پیش نـوبـاوگی قـامت چون طـوبـایش تا کـمر خـم بشود سرو کهـن جا دارد از شباهت به نبی و به عـلی داشتـنش گر بگـویم همۀ عـمـر سُخـن جا دارد تا نگویم حسن الـلّهیام از فرط جنون دست بگذارم اگر روی دهن جا دارد خلق، مهمانِ کریمند به افطار و سحر سفـرهاش بهـر هـمه قـاعـدتـاً جا دارد صحبت از زهر هلاهل شد و طرز اثرش پس اگر سبز شود رنگ بدن جا دارد! آخر مجلس این شاه که خود بیحرم است روضۀ کُشتۀ بیغسل و کـفن جا دارد گفت: «لا یَوْم کَـیوْمِک» به اباعـبـدالله پس دل آشـفـتـۀ گـودال شدن جـا دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
حاتم بخـورد حـسرت این ساز دهـانم از ذکـر کـریـمی که شده ورد زبـانـم آن روز که بر داغ حسین اشک بریزم روزی ست که بر خانۀ تو درب زنانم در را به رویم باز کن از چه نگرانی؟ من نیـز چنان مـادر تو سوخـته جـانم بازار و یا کـوچه، قـسـم خـوردهام آقـا جایی که شلوغ است خودم را برسانم کودک شدم و صحـن برای تو کشیـدم ای کاش در این کودکی خـویش بـمانم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای کعبۀ وصال زمین خال روی تو ای اهدنا الصراط زمان تاب موی تو یکـبار گرد روی عـبا را تکـان بده یک عمرسیل رحمت حق را نشان بده بالا نـشیـن قـلـۀ احـسانی ای حـسن مغروق در عبارت رحمانی ای حسن آشفـته گـیـسویت به دل باد میدهی اینگونه دلبری به جهان یاد میدهی زیبای فاطمه همه مجـذوب هـیبـتت پیچیده بین گوش فلک صوت غیرتت با یک نگاه جنگ جمل را بهم زدی روز سـیـاه قـوم خـوارج رقـم زدی تیغـت ربـود از دل عـالـم قـرار را برقـش گرفت دامن اُشـتر سوار را ای انتهای غـزوۀ فـتحاً مبـین حسن دشمن به ضرب تیغ تو دارد یقین حسن نام تو را خدای تو خوب انتخاب کرد پس باید از به غیر حسن اجتناب کرد ما ریزه خـوار سفـرۀ آبادیات شدیم مبهوت دام و شیوۀ صیادیات شدیم سبز است با نگـاه تو بخت سیـاه ما مُهر ثواب خورده به روی گـناه ما از کوچۀ کـرامتت هر بار میرویم با کوله بار جود تو پُـربار میرویم ما را گدای دست کـریمت نوشتهاند از جـیره دارهای قدیـمت نـوشتهاند
: امتیاز
|
مدح امام حسن مجتبی علیهالسلام
خـاک را به آسـمـان، میکـند بـدل حسن روزگـار تـلـخ را، میکـنـد عـسـل حسن تا ابد هرآنچه حُسن، جزئی از محیط اوست جمع مفـردات حُسن، بوده از ازل حسن هر حـوالـهای که شد، خـیر در بـساط ما روی گوشه ای از آن، حک شده من الحسن شوق در لباس روح، روح در مسیر وصل وصل در سریر عشق، عشق در عمل حسن نجـل شیر کردگـار، نخـلی از ابـوتـراب عرش را گرفته است، تنگ در بغل حسن او به هر که میرسد، ذوب میشود در او آنـقـدر که مـرتـضی، میشود ابالحـسـن لافـتـی اگـر که داشـت مـاجـرای دومـی بـاز مـیرسـیـد بـر فـاتـح جــمـل حـسـن جنگ گر گرفته از، مختصرترین رجز مخـتصرترین رجـز، نـعـرۀ انـا الحـسن در تـمام عـالـمـیـن، بر حـسین و زینـبـین کیست او که حجّت است؟حضرت اجل حسن
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
سائلی که حلقۀ در را به وقـتـش میزند دست صاحبخانه روزی سر به بختش میزند ای که محتاجی، بیا خوان طلب را پهن کن خاک پای شاه شو، بال ادب را پهن کن تا رسیدی پای در، لا ترفـعـوا أصواتکـم در بـزن، آرامتر، لا تـرفـعـوا أصواتـکـم صبر کن آقا خودش در را به رویت وا کند ابر رحمت، قطرهات را از کرم دریا کند صاحب این خانه فضل الله یؤتی من یشاست او کریم آل طاها، او حسن، او مجتباست کیست این ماهی که بر او آسمان تعظیم کرد ثروتـش را با فـقـیران بارها تقـسیم کرد کیست این، فرزند وصل عادیات و کوثر است در دلیری و شجاعت، حیدر ابن حیدر است او که در جنگ جمل نورٌ علی نور آمده روبـرویـش نـاقـۀ فـتــنـه بـه زانـو آمـده در مقام صبر او اندیشه حیران مانده است از نظر بر جود او احساس نالان مانده است قامت ایـوب از صبر حسن خـم می شود صلح او با غربت و تدبـیر توأم می شود روز محشر خود گواه محکم این مدعاست مذهب شیعه، همانا درک صلح مجتباست این امام مهربان از جنس نور و روشنی است سینهاش، مثل حسین بن علی بوسیدنی است سیـنـهای که مخـزن اسرار مادر بوده و شـاهـد آن کـوچـه و آزار مــادر بـوده و کوچهها، احساس او را هی به آتش میکشند این مدینه، کوچههایش آخر او را میکشند کوچهای تنگ و دلی سنگ و نگاه فاطمه کـشتـه او را خـاطـرات قـتـلگـاه فـاطمه
: امتیاز
|
مدح امام حسن مجتبی علیهالسلام
سبط اکبر! به پیـمبر چه شباهـت داری نـکـنـد آمــدهای قــصـد نــبــوّت داری؟ بی سبب نیست که بر سجده میافتی هرشب به روی شـانـۀ خـود بـار امـامت داری دست ما را تو گرفتی و رساندی به خدا قــمـر چــارمـی و نــور هـدایـت داری عرض حاجت به کریمان سبب رشد گداست ور نه آقا تو به این عرضه چه حاجت داری؟ قبل از آنی که بخواهـیم به ما بخـشیدی صد برابر ز کریمان تو کـرامت داری حرف یک عمر بزرگیست نه یک بار و دو بار سالیانیست به این سروری عادت داری سروران مثل تو "ارباب" ندیدند حسن! همه ماندند، چه لطفی به گـدایت داری! وجـنـاتـت سـکـنـاتت حرکـاتـت عـلوی سهم ارث از پدرت، نور ولایت داری تو که شاگرد علی بودی و هم رزم حسین در همه فوت و فـن رزم مهـارت داری با سـرِ نـیـزۀ صلحت به دل کـفـر زدی سپـرِ صبـر، و شـمـشیـر سیـاست داری تـرس مـحـشـر بـه دلــم راه نــدارد آقـا چون تو از مادر خود اذن شفاعت داری
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
مـاه خـداست روی تمـاشـایی حسن عرش صفاست مجلس شیدایی حسن مجنون شود هرآنکه ببیند سحر گهی یک جـلـوه از تـبـسّم لـیـلایی حسن موسی نشسته همره عیسی به راه او حـاتـم گـدای سـفـرۀ مـولایـی حسن تفسیر "انما" به گمانت چه می شود یوسف اسیر عصمت و زیبایی حسن ذکر شـبـانـه روزی ایـوب این بُـود صدآفرین به صبر و شکیبایی حسن نقش است روی پرچم سردار علقمه پـایـنـده بـاد، پــرچــم آقـایـی حـسـن یک شب برو مدینه بفهمی غریب کیست بی انتهاست غـربت و تنهایی حسن یابن الحسن به جان حسن کن عنایتی یکسر بیا به روضۀ زهـرایی حسن دارالشفاست مجلس ارباب بی حرم غافـل مشو ز ذکـر مسیحایی حـسن
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
زیـبـایـی ایـام جـمـال حـسـنـیـن اسـت دشمن خجل از جاه و جلال حسنین است فرمود که سرخـیـل جـوانان بهشت اند این ذکر دل انگـیز مدال حسنین است حکم و سند بخـشش سیـنه زن عـاشق در روز جزا در پَر شال حسنین است دادند به آن پیر چه خوش درس وضو را این اندکی از اوج کـمال حـسنین است آنجا که ببخـشند عـطا غـیر خودی را غفلت ز خودی کار محال حسنین است اندیشه مکن از غم هجران شب مرگ آندم به خدا صبح وصال حسنین است کردند شفاعت چو ز وحشی عجبی نیست احسان به گـنهکار روال حسنین است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید فـقط به خـاطـر خـشنودی خـدا بخشید از ابـتـدا پـدرش فـکـر ما گـداهـا بـود که سفرۀ کرمش را به مجـتـبی بخشید غریب بود، اگرچه گـدا فراوان داشت کـریـم بود، بـدون سـر و صدا بخـشید کـریـم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخـشید ملامتـش نکـنید آنکه را مدیـنـه نرفت مدینه زائر خود را به کـربـلا بخـشیـد دو مـاه گـریه برای حـسین بـاعث شد که رزق اشک حسن را خدا به ما بخشید گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد خـدا فـقط به حسن اینچـنین بلا بخشید گـمـان دیـگـرم ایـن است کـه دم آخـر به غـیـر قـاتـل مـادر بقـیـه را بخـشیـد
: امتیاز
|